از جایگاه سنگ های قیمتی در شعر پارسی چه می دانید؟ با ما همراه باشید تا از این اشعار زیبا لذت ببریم.
فیروزه (پیروزه)
چنان بد که یک روز بر تخت عاج
نهاده به سر بر ز پیروزه تاج
ز هر کشوری مهتران را بخواست
که در پادشاهی کند پشت راست
فردوسی ، شاهنامه ، ضحاک ، بخش ۷
هنگام برگشتن شاه بود
پدر زان سخن خود کی آگاه بود
همی شاه را تخت پیروزه ساخت
همی تاج را گوهر اندر شاخت
فردوسی ، شاهنامه ، فریدون ، بخش ۱۱
عقیق
نه از جانب ما دل نگرانی دانست
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
حافظ ، غزلیات ، غزل شماره ۴۸
کیمیایی که کند سنگ عقیق
آزمون کن بر او سنگ بیار
صیقل آینه نه فلکست
ز امتحان آهن پرزنگ بیار
مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات ، غزل شماره ۱۱۰۹
درّ (کوارتز)
قبایی و کلاهی سخت فاخر
مرصع کرده از درّ و جواهر
بدینسان تحفهیی از گنج گوهر
روان کن باسواران سوی قیصر
عطار ، خسرونامه ، طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان
لعل (گارنت)
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
حافظ ، غزلیات ، غزل شماره ۲۲۶
زبرجد
همه با دلی کینهجو آمدند
به شاهی برو آفرین خواندند
زبرجد به تاجش برافشاندند
چو جشنی بد این روزگار بزرگ
فردوسی ، شاهنامه ، فریدون ، بخش ۱۲
یاقوت
به رخشنده روز و شبان سیاه
غلام و پرستنده از هر دری
ز در و ز یاقوت و هر گوهری
ز دینار و گنجش کرانه نبود
فردوسی ، شاهنامه ، پادشاهی خسرو پرویز ، بخش ۷۲
الماس
ز تیغ تو الماس بریان شود
زمین روز جنگ از تو گریان شود
فردوسی ، شاهنامه ، منوچهر ، بخش ۱۵
لاجورد
برآراسته قلب شاه از نبرد
چو کوهی که انباشد از لاجورد
نظامی ، خمسه ، شرف نامه ، بخش ۱۶ – پیکار اسکندر با لشگر زنگبار
زمرد
هر خاک که در دست گرفتی همه زر شد
شد لعل و زمرد ز تو سنگی که گزیدی
مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات ، غزل شماره ۲۶۲۶
مروارید
صبا گر بگذرد بر خاک پایت
عجب گر دامنش مشکین نباشد
ز مروارید تاج خسروانیت
یکی در خوشه پروین نباشد
سعدی ، مواعظ ، قصاید ، قصیده شماره ۱۴